English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 211 (8936 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
step U واحد مجزا
stepping U واحد مجزا
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
half U مجموعه بیتتها که نیمی از کلمه استاندارد را می گیرند ولی به عنوان واحد مجزا قابل دسترسی اند
string U سری از حروف به ترتیب الفبا- عددی یا کلمات که تغییر کرده اند و به عنوان واحد مجزا درکامپیوتر به کار می روند
register U ثباتی درکامپیوترکه قادربه ذخیره سازی تمام بیتهای یک آدرس است که بعداگ به عنوان واحد مجزا قابل پردازش هستند
registering U ثباتی درکامپیوترکه قادربه ذخیره سازی تمام بیتهای یک آدرس است که بعداگ به عنوان واحد مجزا قابل پردازش هستند
registers U ثباتی درکامپیوترکه قادربه ذخیره سازی تمام بیتهای یک آدرس است که بعداگ به عنوان واحد مجزا قابل پردازش هستند
microprocessor U قط عات واحد پردازش مرکزی روی یک قطعه مجتمع مجزا که در صورت ترکیب با حافظه و قط عات ورودی /خروجی یک ریزکامپیوتر می سازد
microprocessors U قط عات واحد پردازش مرکزی روی یک قطعه مجتمع مجزا که در صورت ترکیب با حافظه و قط عات ورودی /خروجی یک ریزکامپیوتر می سازد
pixel U کوچکترین واحد مجزا یا نقط ه از صفحه نمایش که رنگ و شدت نور آن قابل کنترل باشد
texel U مجموعه پیکسل ها که به عنوان واحد مجزا هنگام اعمال یک تط بیق روی شی به کار می روند
Other Matches
absolute system of units سیستم واحد ها که در آن کمترین تعداد واحد یا یکه بعنوان واحد های اصلی انتخاب شده و سایر واحدها از آنها مشتق شوند
decollate U جدا کردن موضوعات مختلف به ورقههای مجزا. جدا کردن دو یا سه موضوع مختلف به حالت مجزا و برداشتن کاغذ کاربنی
power U واحد انرژی در الکترونیک معادل ضرب ولتاژ و جریان با واحد وات
powers U واحد انرژی در الکترونیک معادل ضرب ولتاژ و جریان با واحد وات
powering U واحد انرژی در الکترونیک معادل ضرب ولتاژ و جریان با واحد وات
powered U واحد انرژی در الکترونیک معادل ضرب ولتاژ و جریان با واحد وات
knot U نات [واحد اندازه گیری] [واحد سرعت دریایی]
morpheme U واحد معنی دار لغوی کوچکترین واحد
cpu U واحد محاسبه و منط ق و واحد ورودی / خروجی
functional unit U واحد در حال کار واحد تابعی
knot U گره دریایی [واحد اندازه گیری] [واحد سرعت دریایی]
knot U میل دریایی [واحد اندازه گیری] [واحد سرعت دریایی]
separable U مجزا
free-standing U مجزا
disjunct U مجزا
ditinct U مجزا
discrete U مجزا
several U مجزا
apartfrom U مجزا از
abstracted U مجزا
single line U خط مجزا
spot footing U پی مجزا
distinct U مجزا
knock down U مجزا
distinguishing U مجزا
seclude U مجزا کردن
abstracting U مجزا کردن
abstract U مجزا کردن
isles U مجزا کردن
isle U مجزا کردن
separate sewer U شبکه مجزا
lone U مجزا ومنفرد
isolating U مجزا کردن
semidetached U نیمه مجزا
separate ammunition U مهمات مجزا
discrete source U چشمههای مجزا
discrete packets U بستههای مجزا
discrete values U مقادیر مجزا
abstracts U مجزا کردن
disassemble U مجزا کردن
decollate U مجزا کردن
unit assembly U یک قطعه مجزا
separate loading U مهمات مجزا
separate loading U مجزا پرشونده
discrete particle U ذره مجزا
indiscrete U غیر مجزا
abstractedly U بطور مجزا
isolates U مجزا کردن
isolate U مجزا کردن
garrison house U پادگان مجزا
individual controls U کنترلهای مجزا
detached U ستون مجزا
single line U ردیف مجزا
knock down U مجزا کردن
apart U مجزا غیرهمفکر
separates U مجزا کردن
separated U مجزا کردن
separate U مجزا کردن
insulating U با عایق مجزا کردن
insulates U با عایق مجزا کردن
discretely U بطور مطلق یا مجزا
isolated double bond U پیوند دوگانه مجزا
individual units U یکانهای منفرد یا مجزا
facility U ساختمان بزرگ مجزا
individ U بطور مجزا شخصا
insulate U با عایق مجزا کردن
canalization U به صورت مجزا دراوردن
free standing columns U ستونهای مستقل یا مجزا
caption code U رمز نویسی با متن مجزا
comparmentalize U به قسمتهای مجزا تقسیم نمودن
cut sheet feeder U تغذیه کننده کاغذ مجزا
fanning U کابلی که لبههای مجزا را پشتیبانی میکند
fans U کابلی که لبههای مجزا را پشتیبانی میکند
fanned U کابلی که لبههای مجزا را پشتیبانی میکند
can U هریک از لولههای مجزا درمحفظه احتراق
cans U هریک از لولههای مجزا درمحفظه احتراق
canning U هریک از لولههای مجزا درمحفظه احتراق
scalar U مقدار مجزا ونه ماتریس یا رکورد.
matrix isolation spectroscopy U طیف بینی مجزا شده درماتریس
comma delimited file U فایل مجزا توسط واوک یاویرگول
unit assembly U یک قسمت مجزا و مستقل از یک دستگاه یا وسیله
fan U کابلی که لبههای مجزا را پشتیبانی میکند
cells U تابع یا عدد مجزا در برنامه صفحه گسترده
cell U تابع یا عدد مجزا در برنامه صفحه گسترده
trivial segmentation U ذخیره شدن هر قلم داده در یک قطعه مجزا
sue and losse part U عرضه کالا به صورت مجزا یاتفکیک شده
continuous tone image U تصویر تشکیل شده از ترکیبات نواحی مجزا
pitches U وقتی که حروف در فضای مجزا نوشته شوند.
pitch U وقتی که حروف در فضای مجزا نوشته شوند.
packet switching U ارسال داده ها به صورت بستههای مجزا گزینش بستهای
discrimination U حداقل جدایی برای رویت دوهدف بصورت مجزا در رادار
acheval U ارتشی که جناحش در اثرمانعی مانندباتلاق یا رودخانه از ان دورو مجزا باشد
highlights U حروف یا نشانه هایی که برجسته به نظر می رسند تا از بقیه متن مجزا باشند
highlighted U حروف یا نشانه هایی که برجسته به نظر می رسند تا از بقیه متن مجزا باشند
ante-chapel U [قسمتی از نیایشگاه خصوصی شبیه گوشواره عرضی کلیسا با فضار ورودی مجزا]
highlight U حروف یا نشانه هایی که برجسته به نظر می رسند تا از بقیه متن مجزا باشند
micros U ریز کامپیوتری که قط عات آن روی یک تخته مدار چاپی مجزا قرار دارند
micro U ریز کامپیوتری که قط عات آن روی یک تخته مدار چاپی مجزا قرار دارند
characters U یکی از نمادهای مقدماتی که برای بیان اطلاعات بصورت مجزا یا ترکیبی بکار میرود
character U یکی از نمادهای مقدماتی که برای بیان اطلاعات بصورت مجزا یا ترکیبی بکار میرود
stereos U صدای ضبط شده در دو کانال از دو میکروفن مجزا که از یک جفت گوشی یا بلندگو پخش شود
stereo U صدای ضبط شده در دو کانال از دو میکروفن مجزا که از یک جفت گوشی یا بلندگو پخش شود
multipropellant U سوخت راکت متشکل از دو یاچند جزء که بصورت مجزا به محفظه احتراق وارد میشوند
stereophonic U صدای ضبط شده در دو کانال از دو میکروفن مجزا که از یک جفت گوشی یا بلندگو پخش شود
scalar U نوع داده حاوی دادههای مجزا که قابل پیش بینی هستندو رشتهای را دنبال می کنند
red, green, blue U سیستم نمایش قوی که از سه سیگنال ورودی مجزا برای کنترل اشعههای قرمزوسبزوابی استفاده میکند
worded U موضوع زبان مجزا که با بقیه استفاده میشود تا نوشتار یا سخنی را ایجاد کند که قابل فهم است
ten key pad U مجموعهای مجزا از کلیدهای شماره گذاری شده از 0 تا 9روی یک صفحه کلید که واردکردن عدد را اسان می سازد
word U موضوع زبان مجزا که با بقیه استفاده میشود تا نوشتار یا سخنی را ایجاد کند که قابل فهم است
universal U مدار مجتمع مجزا که تمام عملیات سری به موازی و واسط را انجام میدهد که بین کامپیوتر و خط وط ارسال لازم است
insulates U مجزا کردن روپوش دار کردن
split unit U یکان جدا شده یا مجزا شده
item U یک چیز مجزا در بین چندین چیز
insulate U مجزا کردن روپوش دار کردن
insulating U مجزا کردن روپوش دار کردن
items U یک چیز مجزا در بین چندین چیز
univalent U واحد
plank U واحد
unit U واحد
at the same time U در ان واحد
unitage U یک واحد
units U واحد
monad U واحد
ones U واحد
measure U واحد
unilinear U در یک خط واحد
modules U واحد
single U واحد
singlet U خط واحد
singlets U خط واحد
module U واحد
one U واحد
insulates U جدا کردن مجزا کردن
separate U مجزا جدا جدا کردن
separates U مجزا جدا جدا کردن
individuate U مجزا کردن جدا کردن
insulating U جدا کردن مجزا کردن
insulate U جدا کردن مجزا کردن
draw off U جدا کردن مجزا کردن
separated U مجزا جدا جدا کردن
ounce U واحد جرم
identity matrix U ماتریس واحد
pounded U واحد وزن
ounces U واحد جرم
henry U واحد خودالقایی
basic construction unit U واحد ساختمانی
contractors yard U واحد ساختمانی
gold standard U واحد طلا
pound U واحد وزن
heat unit U واحد حرارت
angstrom unit U واحد انگستروم
input block U واحد ورودی
information unit U واحد اطلاعات
arithmetic unit U واحد حساب
arithmetic unit U واحد محاسبه
secondary unit U واحد فرعی
derived unit U واحد فرعی
industrial unit U واحد صنعتی
astronomical unit U واحد نجومی
absolute unit U واحد مطلق
imaginary unit U واحد موهومی
pounds U واحد وزن
basic shaft U محور واحد
pounding U واحد وزن
motif U واحد تکراری
motifs U واحد تکراری
cu U واحد کنترل
plants U واحد صنعتی
plant U واحد صنعتی
cpu U واحد کنترل
fee U بهای واحد
cost unit U قیمت واحد
building unit U واحد ساختمانی
control unit U واحد کنترل
driver unit U واحد محرک
display unit U واحد نمایش
display unit U واحد نمایشگر
fuse unit U واحد فیوز
fuse element U واحد فیوز
concerns U واحد اقتصادی
concern U واحد اقتصادی
datum U یک واحد داده
bril U واحد درخشندگی
electrostatic unit U واحد الکترواستاتیک
efficiency unit U واحد کارایی
dyadic unit U واحد دو عضوی
data unit U واحد داده
data item U واحد داده
disk unit U واحد گرده
disk unit U واحد دیسک
dust arrester U واحد گردگیری
command unit U واحد فرمان
unity U شماره یک واحد
gust U واحد چشایی
shipping unit U واحد حمل
single density U با تراکم واحد
single precision U دقت واحد
single tax U مالیات واحد
sampled U واحد نمونه
sample U واحد نمونه
Recent search history Forum search
2کلمه با جمله چه فرقی دارد
2کلمه با جمله چه فرقی دارد
010/5d?
0واحد ضریب میرایی در مایکروویو
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com